به گزارش شهرآرانیوز، "همه چیز از آنجا شروع شد که چند کودک را مقابل تلویزیون نشاندند. یک مرد بر صفحه تلویزیون، عروسکی را در دست گرفته بود و با خشم به او نگاه میکرد، گاه آنقدر عصبانیتش شدت میگرفت که صدایش را بالا میبرد و بر سر عروسک فریاد میکشید، اما گویا فریاد نیز نمیتوانست علت خشم نامعلومش را بروز دهد و به ضرب دستانش متوسل میشد. کودکان با دقت به صفحه نمایش نگاه میکردند، کم کم خشمی که تمام وجود مرد را در بر گرفته بود، به جان زلال مخاطبان بیآلایش تزریق شد. دیگر آنها هم نمیخواستند که سر به تن عروسک باشد! انگار که آن عروسک بیجان، زخمی سخت به جانشان زده باشد.
کمی بعد کودکان را به اتاقی شبیه به آن مکانی که در تصویر دیده بودند، فرستادند. در جایگاهی که کمی پیش آن مرد ایستاده بود. کم کم هرم سرخ خشم به چهره کودکان دمیده شد. لحظات کوتاهی گذشت که همان عروسک را هم به میدان آوردند. کودکان به محض قرار گرفتن در آن فضا آغاز به پرخاشگری کردند؛ دقیقا همان کاری که آن مرد ناشناس بدون آنکه دلیلش را بگوید، انجام داد. "
این ماجرا، خلاصهای از آزمایشی است که سالها پیش محققی به نام آلبرت بندورا بر چندی از کودکان انجام داد تا بداند آنچه در مقابل چشم آنها به نمایش درمیآید، چه تأثیری بر رفتار و روانشان دارد. نتیجه این آزمایش اصلی به نام «یادگیری مشاهدهای» را به جهان علم روانشناسی اضافه کرد که توانست کودکان بسیاری از درگیری با پیامدهای روانی مخرب نشان دهد. این دانش و آگاهی به والدین و متخصصان باعث شد که دقت بیشتری در ارائه تصاویر به کودکان خرج کنند.
یک روانشناس کودک در رابطه با اثرپذیری کودکان و نوجوانان از طریق مشاهده به بهانه روز جهانی کودک، در گفتوگو با خبرنگار شهرآرانیوز، توضیحاتی را ارائه داده است که در ادامه میخوانید.
مریم لطفی درمورد میزان اثربخشی تصاویری که مقابل چشم کودکان قرار میگیرد اظهار کرد: در جهان نمایش و نویسندگی، بسیار مهم است که آن تصویری که کارگردان یا نویسنده برای کودکان میسازند، مناسب سن و فهم و نیازهای آنها باشد. آنها به عنوان یکی از تاثیرگذارترین اقشار بر کودکان باید دقیقا بدانند که چه چیزی را به ذهن این گروه تاثیرپذیر تزریق میکنند و قرار است از آن چه نتیجهای بگیرند.
این روانشناس حوزه کودک و نوجوان با اشاره به اینکه جهان سینمای کودک در آستانه همسو شدن با آثار بزرگسالها است، افزود: این اتفاق میتواند اثری مخرب را برای فرزندان ما به همراه داشته باشد. قطعا میتوانیم نقطه پایانی برای آن متصور باشیم چراکه این چراغی که روشن شده است، قرار نیست دنیای کودکان را روشن سازد. برای ساخت یک اثر موفق برای کودکان، باید زیربنایی اصولی وجود داشته باشد و به آن عمل شود. دانش و آگاهی عوامل فیلم حتی برای تعیین زاویه فیلمبرداری، نوع گریم، رنگ لباسها و نام شخصیتها بسیار حائزاهمیت است و میتواند در برداشت مثبت مخاطب از فیلم تاثیر فراوانی داشته باشد.
لطفی علت شدت اثرپذیری در کودکان را چنین تشریح کرد: افراد در دوره کودکی و نوجوانی همواره دنبال یک مقلد هستند و تلاش میکنند تا همه جوانب او را از نحوه لباس پوشیدن تا نگاه کردن، تقلید کنند. نمونه آن را هم چندی پیش در اخبار شاهد بودیم که چند نفر از نوجوانان، برای تقلید از ابرقهرمانان، خود را از ارتفاع پایین انداخته بودند و این کار منجر به جراحت و حتی فوت آنها شده بود. از این جهت آگاهی تولیدکنندگان و والدین درباره حساسیت این دوره از زندگی افراد، ضروری است. تمام گروههای تاثیرگذار باید تلاش کنند تا درنهایت الگویی مناسب را در اختیار فرزندان ایران قرار دهند.
این روانشناس در خصوص مسیری که تولیدکنندگان آثار کودک برای رسیدن به ایدهآلها باید طی کنند، ادامه داد: گام اول این است که بایدها و نبایدها شناخته شده و از ارکان داستان حذف شوند. پس از آنکه بتوانیم اثری فاقد جوانب منفی بسازیم، حال وقت آن است که جوانب مثبت آن را تقویت کنیم.
لطفی با تاکید بر نظارت خانوادهها بر موقعیتهای مشاهدهای کودکان گفت: در این مسیر آگاهی والدین نیز اهمیت بسیاری دارد و طبیعی است که اجازه ندهند هر موضوعی به آسانی به ذهن کودکشان وارد شود. والدین باید بر محتواهایی که فرزندشان در معرض آنها هستند را بشناسند و با صلاحدید کامل اجازه بهرهوری از آن را بدهند. این تصور که هر انیمیشنی که نام اثر کودکانه را یدک میکشد، مناسب کودکان است، به هیچ عنوان صحیح نیست.
این روانشناس کودک درنهایت خاطرنشان کرد: اگر روزی برسد که هم سازندگان آثار کودک و هم خانوادهها به درک اهمیت آثار دیداری در کودکان شوند و بدانند که کوچکترین لحظه در فیلمها، نمایشها و داستانها میتواند به سرعت در لایههای پنهان روان کودک پنهان شود، نسل بعدی فرزندانی آگاهتر با روانی سالمتر خواهند بود.